مرجعیت رسانهای در عصر شبکهها و سیالیّت
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۸۳۷۸۳
عصر ایران؛ امید جهانشاهی- گاهی مرجعیت رسانهای به عنوان مساله مطرح میشود که برای یافتن مرجعیت رسانهای چه باید کرد؟
در این مورد دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. برخی شاخص هایی برای رسانه یا رسانههای مرجع ارائه کرده اند. برخی معتقدند مرجعیت از رسانههای داخل رخت بربسته است و برخی معتقدند که رسانههای خارج از کشور تنها در مقاطعی گذرا و خاص مورد توجه قرار میگیرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیا در عصری که دیگر رسانههای جریان اصلی (یعنی تلویزیون و روزنامه) دیگر رسانه یکهتاز و غالب نیستند و مجموعهای از رسانههای دیجیتال و اجتماعی الگوهای مصرف رسانهای را تغییر داده اند؛ مصرف رسانهای چند صفحه نمایشی شده است و گوشی های تلفن همراه اخبار را همیشه همراه و دردسترس ساخته اند، آیا میتوان از مرجعیت رسانهای سخن گفت؟ در عصری که محتوا بینهایت و همه جا حاضر است آیا یک رسانه میتواند مرجع باشد؟
البته تحولات فناوری همه ماجرا نیست. به موازات تحول در طبیعت و یا ساختار فناوری رسانهها، در عرصه اجتماعی و سیاسی هم شاهد تغییرات ساختاری هستیم. رسانههای جایگزین و انبوه رسانههای به اصطلاح خرد دردسترس، مثل نرمافزارهای موبایلی، امکان بروز و ظهور صداهای متنوع را در جامعه میسر کردهاند.
در عصر اینترنت و جامعه شبکهای بر خلاف عصری که تلویزیون تنها رسانه غالب بود، دیگر نمیتوان از یک روایت سخن گفت بلکه شبکهای از روایت ها و دیدگاهها امکان حضور در عرصه حیات اجتماعی و سیاسی یافتهاند و دیگر مرجعیت انحصاری یک رسانه بزرگ معنا ندارد.
در جهان بعد از اینترنت، شبکه هم فرم و هم فرایند مسلط است و لذا با شبکهای از روایت ها و دیدگاه ها مواجه هستیم. این مساله نه خاص غرب است و نه به این معنا که همه جوانب آن مبارک است و هیچ نکته منفی ندارد؛ بلکه به این معنی است که ساختار نوظهوری است که باید آن را شناخت و تبعاتش بر جامعه رسانهای و ارتباطی ایران را بررسید.
واقعیت این است که با گسترش رسانههای اجتماعی و تضعیف رسانههای رسمی در کنترل خبر، شرایط برای شکلگیری جنبشهای اجتماعی جدید در جهان به وجود آمده است و به اصطلاح حاشیه ها خود را مطرح و به متن تحمیل کردهاند.
اخبار جعلی مختص عصر رسانههای اجتماعی نیست اما به شدت بی سابقه ای به مساله تبدیل شده است و مدام شیوههای مقابله با روایتهای دروغین مورد بحث قرار میگیرند. اما با همه اینها باید مختصات جامعه شبکهای بر مواجهه مخاطب با رسانه و محتوا را هم درک کرد.
جامعه شبکهای و به تبع آن ظهور ساختار اجتماعی جدید به بازتعریف مواجهه مخاطب با محتوا انجامیده است. مخاطب با مجموعهای از رسانههای دردسترس مواجه است که به سهولت انتخاب می کند.
اگر فرهنگ به منزله مجموعه ارزشها و اعتقاداتی تعریف کنیم که رفتار مردم را شکل میدهند و به آن جهت میدهند و جوامع را سازههای فرهنگی بدانیم، به روشنی میبینیم که در جوامع امروز شبکههایی از فرهنگ سلایق و ایدئولوژیهای سیاسی وجود دارند.
کاستلز میگوید با ظهور جامعه شبکهای همه چیز باید از نو تعریف شود. و از همین رو میتوان گفت «تنوع» کلمه کلیدی جهان امروز است. تنوع و جهانی شدن از ویژگیهای اصلی جهان جدید است. تنوع در مخاطب، طبیعت جهان شبکهای است. از این رو، تلاش برای ایجاد مرجعیت یک رسانه بزرگ رسمی محلی از اعراب ندارد.
اما اگر فارغ از مساله مرجعیت رسانهای (به معنای مرجع بودن رسانه بزرگ رسمی که با این مقدمه اساساً بلاموضوع است)، مساله را اینطور تعریف کنیم که چگونه میتوان رسانههای داخلی را به مرجع رسانهای مردم تبدیل کرد تا نگاه به رسانههای خارج از کشور به حداقل ممکن برسد؛ در این صورت میتوان گفت باید مجموعه رسانههای داخلی یا به اصطلاح نظام رسانهای کشور بتواند برای تنوع خرده گفتمانهای موجود در کشور و به اصطلاح فرهنگهای سلایق مختلف تولید محتوا کند. اولین شرط آن این است که همه رسانههای بزرگ، دولتی و یا وابسته به حکومت نباشند، بلکه رسانههای بزرگ خصوصی وجود داشته باشند تا نیروهای مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند.
رسانههای متعلق به نهادهای مختلف حکومتی و دولتی فقط میتوانند نماینده ایدئولوژی رسمی باشند اما طبیعتاً نماینده خوبی برای گروه های مختلف اجتماعی نمیتوانند باشند. اگر واقعاً دغدغه نگاه به درون و مرجع بودن رسانههای داخلی وجود دارد، باید جامعه مدنی را پذیرفت و به قواعد آن تن داد.
جامعه مدنی هم راه توانمند کردن جامعه است برای درک مسائل خودش و راه یافتن همدلی و مشارکت برای حل مسائل جامعه. با جامعه مدنی گروهها، طیفها و صنفهای مختلف صدا پیدا میکنند یعنی امکان بازی گری با قاعده و مشروع در عرصه عمومی مییابند.
نگاه، سلیقه، مسائل و دغدغه های پاره طبقات مختلف محل بحث می شود و می شود آنها را درک کرد و لذا در این صورت است که می شود برای آنها رسانه داشت، برنامه ساخت و محتوا تولید کرد. وقتی آنها رسانه دار میشوند، طبیعتاً نگاهشان به رسانهای است که روایت آنها را ارائه می کند.
شرط دیگر مرجع بودن رسانه های داخلی، حمایت از رسانه های خصوصی و صنف روزنامه نگاران و اصحاب تولید محتواست. نمی توان روزنامه نگاران را کارمند نهادهای دولتی خواست و توقع رسانههای قوی داشت. نمی توان از رسانههای خصوصی و اصناف رسانهای حمایت نکرد و توقع داشت که نگاهها به درون باشد.
بدون پذیرش جامعه مدنی و به رسمیت شناختن تنوع شبکهای موجود و رسانههای خصوصی (که صدای نیروهای مختلف اجتماعی سیاسی و ... هستند) نمیتوان به مرجع بودن رسانههای داخلی امید بست.
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: رسانه های نو مرجعیت رسانه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۸۳۷۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راه حل مسائل فرهنگی بازگشت به سیاست و سیاستگذاری
جهان غرب همواره تلاش میکند هر نوع دین و فرهنگی را به تسخیر خود درآورد و آن را مصرف کند. در وضع کنونی اگر بخواهیم دین و فرهنگ اسلامی ایرانی را در موقعیت پاسخ به بحران انسان معاصر قرار دهیم؛ راهحل شناخت و استفاده درست از رویکردهای سیاستگذاری است. - اخبار اجتماعی -
بهگزارش خبرگزاری تسنیم، علی نیکوکار- جهان غرب همواره تلاش میکند هر نوع دین و فرهنگی را به تسخیر خود درآورد و آن را مصرف کند. در وضع کنونی اگر بخواهیم دین و فرهنگ اسلامی ایرانی را در موقعیت پاسخ به بحران انسان معاصر قرار دهیم باید آن را چیزی غیر از رسم و عادت و مراسم و مناسک بدانیم و نگاههای قاعدهمند و فرایند محور به آن داشته باشیم.
بر اساس مبانی اعتقادی و تربیتی، برای اینکه دین و فرهنگ راهنمای رفتار و کردار قرار بگیرد باید با جان آدمیان پیوند خورد. متاسفانه سیاست فرهنگی کشور در جهتی است که گمان میشود با تدریس چند ساعت دین و فرهنگ میتوان رفتار و عمل انسان را تغییر داد، فراموش میکنیم که آموختن و تربیت، حفظ کردن و یاد دادن الفاظ و عبارات نیست. نباید محدود به دانستههای سطحی و عادات در عمل و رفتار شویم. به عبارت دیگر زمانی افراد آداب ظاهری احکام دینی و فرهنگی و عرفی جامعه را رعایت میکنند که آنها را با جهان خود پیوند داده باشند.
اگر بخواهیم دین و فرهنگ اسلامی ایرانی که آثار بزرگی در تاریخ ایجاد کرده را به دور از نگاه سطحی و ظاهری، با جان جامعه ایرانی پیوند دهیم، لازم است بدانیم که روابط و مناسباتی که بر انسان امروز حاکم شده به صورت قهری تلاش میکند هر نوع فرهنگی را در خود منحل یا نفی و انکار کند. متاسفانه مواجهه جهان اسلام و به طور خاص ایران و سیاست های فرهنگی در مقابل این امر، محدود و محصور به ترمیم ظواهر شده، یعنی نه تنها تلاش نکردیم به طریق غیرمستقیم و نرم، متعادل و متناسب با شرایطِ زبان و زمان فعلی پیش برویم بلکه تعارضات درونی در ظاهر و باطن موجب تشدید وضعیت هم شده است. لذا گام نخست توجه به این امر، احساس وضع کنونی، عدم غفلت، پذیرش و مواجهه با آن است.
ناگفته نماند با وجود شرایط فعلی همچنان بخش عظیمی از مردم تعلق به فرهنگ و جهان اسلامی و ایرانی دارند، اما در جامعه ایران با دو قشر دیگر نیز مواجه هستیم که باید آنها از هم تفکیک کرد، دسته اول افرادی هستند که می توان با زبانِ متناسب با روزگار کنونی آنها را به دین و فرهنگ و سنت تاریخی خویش بازگرداند.
رایزن فرهنگی ایران در اندونزی: کار فرهنگی خارج از کشور هزینهبر است و موازیکاری بلای جانشدر جهان این افراد فردیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و فردیت چیزی غیر از انتخاب آزاد نیست. آنچه اهمیت دارد نه اعمال قهر در انتخاب، بلکه آگاهی فرد از گزینههای پیش رو و نتایج آن است. به تعبیر دیگر سیاست فرهنگی ما باید در جهتی باشد که فرد با انتخاب آزاد به سمت فرهنگ اسلامی ایرانی خویش حرکت کند. چراکه بخش عظیمی از آنها دچار تقلید بیحساب و پراکنده شدهاند و نمیدانند چه میکنند و نتایج آن چیست.
اما دسته دوم کسانی هستند که پیش از آنکه تجربه توسعه و پیشرفت کشورهای غربی را داشته باشند وارد بحرانهای آن در مقام نظر و عمل شدهاند. به عبارت روشن مصرفگرایی، لذتجویی، افسردگی، بیبنیادی و بیاعتنایی به ارزشهای دینی و اخلاقی و... معیار و ملاک آنها قرار گرفته و تلاش میکنند صورت محلی و منطقهای از جهان مدرن و حتی پست مدرن را به نمایش بگذارند. لذا دشوار می توان در زمان محدود تغییری بنیادین در جان این دسته ایجاد کرد. چراکه این قشر از جامعه اساساً در پی دین و فرهنگ نیستند. به تعبیر دیگر این دسته مقلد مناسبات و روابطی هستند که به مبادی و مبانی، آثار و نتایج آن کاری ندارند. حتی ممکن است پوچ و بیهوده بودنش را هم درک کنند اما اهمیتی به آن نمی دهند.
جهانگیر الماسی: غرب جامعه ایرانی را هدف گرفته استبنابراین جامعه هدف و راهکار نویسنده مربوط به دسته اول است که خواسته یا ناخواسته بخشی از مناسبات و روابط جهان مدرن بر آنها حاکم شده است.
در جهان کنونی حفظ و اعمال هر نوع حاکمیتی با هدف تغییر و تاثیر در مناسبات و روابط از دریچه سیاستگذاری پیش میرود. اگر بخواهیم سیاستگذاری را در یک کلمه معنا کنیم چیزی غیر از پیوستگی نیست. به عبارت دیگر هر مسئله ای بخصوص مسائل فرهنگی را باید در پیوستگی وضعیت آموزش و پرورش، مدیریت و اشتغال، تولید و رسانه و... دید و حل کرد. به همین جهت با طرح و دستورالعمل نمی توان به نتیجه مطلوب رسید.
در شرایطی که سیاستگذاری به روشهای چند دهه گذشته هم در حال تغییر است و رویکردهای جدیدی در حکمرانی مانند هوشمندسازی مطرح شده، دیگر با روش های سیاستگذاری چند دهه اخیر هم نمیتوان پیش رفت، چه رسد به دستورالعملهای یکطرفه و سنتی! بنابراین شناخت و استفاده از رویکردهای سیاستگذاری و حکمرانی در جهان امروز، یک ضرورت است.
سیاستگذاری و حکمرانی روز به روز بیشتر به سمت شبکهای شدن، مشارکتی شدن و دیجیتالی شدن، حرکت میکند. یعنی اولاً باید ابعاد مختلف هر سیاستی را در پیوند با دیگر بخش ها مشاهده کرد. ثانیاً توجه به مشارکت تمامی اقشار و طبقات اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاستگذار داشت. ثالثاً شبکههای اجتماعی، وب سایتها، برنامهها و هوشمندسازی را به عنوان یکی از بازیگران موثر بخش عمومی در نظر گرفت.
لذا سیاستگذاری فارغ از جهت و محتوای آن مستلزم استفاده از دادهها و روشهای جدید است و بدون استفاده از آن نمیتوان نه تنها مسائل فرهنگی، بلکه هر مسئلهای را حل کرد.
گفتوگو|رایزن فرهنگی ایران در دمشق: دشمن میخواهد هزینه چالشهای سوریه را به گردن مقاومت بیندازدآنچه که می توان در این مطلب به عنوان راهکار برای رفع بخش عظیمی از مصائب فرهنگی مطرح کرد؛ بازگشت به محوریت خانواده در جهت تامین نیازهای طبیعی، عاطفی، جسمی، تربیتی، آموزشی و تفریحی و...است. به عبارت دیگر تامین این نیازهای فطری خارج از چهارچوب خانواده آغاز انحراف است و این مهم محقق نمیشود مگر با تسهیل تشکیل خانواده برای بخش عظیمی از جوانان، از طریق طرحهای ملی مسکن و ارائه زمین برای زوجین و ....
پایان پیام/